جدول جو
جدول جو

معنی دعا خواندن - جستجوی لغت در جدول جو

دعا خواندن
(کَ دَ)
خواندن دعا. ثنا گفتن. دعای خوب کردن در حق کسی: تبریک، دعا بر له خواندن. (تاج المصادر بیهقی) ، به درگاه خدا تضرع کردن. ثنا گفتن خداوند را:
مشایخ همه شب دعا خوانده اند
سحرگاه سجاده افشانده اند.
سعدی.
بخوان تا بخواند دعائی بر این
که رحمت رسد زآسمان بر زمین.
سعدی.
قانت، دعا خواننده. قنوت، دعا در نماز خواندن. (دهار)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ثنا خواندن
تصویر ثنا خواندن
مدح خواندن، مدح کردن، ستایش کردن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ کَ دَ)
ظاهراً به معنی تأسف خوردن بر. متأثر بودن از:
چنین داد خوانیم بریزدگرد
و یا کینه خوانیم از این هفت گرد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(نُ / نِ / نَ دَ)
رساندن درود از کسی به کس دیگر. ابلاغ کردن دعا و ثنا از یکی به دیگری:
از ماش بسی دعا و خدمت برسان
گو یاد ز دوستان چنین خواهی کرد.
سعدی.
ای باد اگر به گلشن روحانیان روی
یار عزیز را برسانی دعای یار.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
خواندن درس. درس گرفتن. فراگرفتن درس. تلمذ کردن. شاگردی کردن. تعلم:
ز حرف خطا چون نداریم ترس
که از لوح نادیده خوانیم درس.
نظامی.
از او چون خواند بلبل درس فریاد
دلش را برد غنچه کرد و پس داد.
زلالی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خُ مَ دَ)
انشاد شعر. قرائت شعر. (یادداشت مؤلف). انشاد. (منتهی الارب) (دهار) (مصادر اللغه زوزنی). استنشاد. (تاج المصادر بیهقی) : شعرا پیش آمدند و شعر خواندند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 276). شاعران شعر خواندند که عید فطر شعر نشنوده بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 576).
ای آنکه جز از شعر و غزل هیچ نخوانی
هرگز نکنی سیر دل تنبل و ترفند.
کسائی
لغت نامه دهخدا
(اَ چِ)
آنچه بر آن دعا خوانده اند: نقل یا غذای دعاخوانده، که آیات و کلماتی که عنوان دعا دارد خوانده و بر آن دمیده اند
لغت نامه دهخدا
باز خواندن دوباره خواندن، تغییر دادن کلامی را که بطور کنایه گفته شده و بجای آن کلامی دیگر آوردن، بر گرداندن و ابطلا جادویی که با خواندن ادعیه پدید آمده، نسبت دادن: (انتساب خویشتن را بکسی وا خوداندن)، اعتراض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرا خواندن
تصویر فرا خواندن
احضار کردن، دعوت کردن
فرهنگ واژه فارسی سره